از اتفاقات مجلس یزید با حضور اسیران کربلا
وقتی که اسیران کربلا ، حضرت زینب(س) و خاندان امام حسین(ع) را به مجلس یزید لعنت الله می آوردند در حالی بودکه اهل بیت یزید پشت پرده بودند ولی خانمهای بنی هاشم جلوی جمع بودند و یزید و خاندانش و تعداد زیادی از سفیران کشورهای دیگر هم در آن جمع حضور داشتند. یکی از اینها، وزیر کشور روم بود و در آن موقع روم ابرقدرت بود. آن شخص این صحنه را که می بیند و خانمهای اهل بیت و یک سَری که داخل تشت گذاشته شده بود را می بیند، می پرسد این سَر مال چه کسی است؟ و اُسرا چه کسانی هستند؟
یزید می گوید شما به اینها کاری نداشته باش . آن شخص می گوید نه من وقتی به روم برگردم باید همه اتفاقهایی که افتاده است ، به پادشاه گزارش بدهم. یزید می گوید این سَر حسین بن علی است و آن شخص می پرسد پدرش کیست؟ مادرش کیست؟ یزید می گوید پدرش علی و مادرش فاطمه بود. او می پرسد فاطمه دختر چه کسی بود؟ یزید می گوید فاطمه دختر پیغمبرمان بود. این شخص این را که می شنود خیلی ناراحت می شود و می گوید اُف بر دین شما و خود شما که نوه پیغمبرتان را سر بریدید و خانواده اش را به عنوان کنیز اینجا قرارداده اید. من از نوادگان حضرت داوود(ع) هستم و جدّ من حضرت داوود(ع) است و به خاطر اینکه چند نسل بالاتر از من به داوود(ع) می رسد، مسیحیان خاک پای کفش مرا برای خودشان تربت می کنند و مرا اینقدر مقدّس می دانند. شما چه دینی دارید که نوه پیغمبرتان را سَر بریده اید و این کارها را می کنید؟
وقتی که این صحبتها را می کند یزید عصبانی می شود و می گوید اگر این حرفها را بزنی سَرت را می برم. بعد آن شخص می گوید من دیشب یک خوابی دیدم که الان می فهمم که تعبیر خوابم چه بود. آنجا شهادتین را می گوید و ایمان می آورد و یزید هم او را شهید می کند.
اتفاقات عجیب دیگری هم در مجلس یزید اتفاق افتاد که این اتفاق از جمله آنها بود.