مؤسسه قرآنی بیت العباس(ع) اندیشه

دارای مجوز از سازمان تبلیغات اسلامی-شماره ثبت 764

مؤسسه قرآنی بیت العباس(ع) اندیشه

دارای مجوز از سازمان تبلیغات اسلامی-شماره ثبت 764

مؤسسه قرآنی بیت العباس(ع) اندیشه
جمعه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۳۳ ب.ظ

و مهبط الوحی : و جایگاه نزول وحی (الهی).

"مهبط"  اسم مکان از مصدر "هبوط" است. هبوط و نزول هر دو یعنی از بالا به پایین آمدن. وقتی می گوییم "نزول" منظور به جایی است که از آن مبدأ آن شیء می خواهد حرکت کند و منظور و لحاظ ما مبدأ حرکت است. وقتی می گوییم قرآن نازل شد، منظورمان آن جایی است که قرآن از آنجا پایین آمده است و تمرکز ما مبدأ است. وقتی می گوییم "هبوط"، منظور و لحاظ ما به مکان و جایی است که مقصد است.

 وقتی می گوییم نزول کرد منظورمان و لحاظمان آن مبدأ یی است که از آنجا آن شئ یا چیز پایین آمده است. وقتی می گوییم حضرت آدم(ع) هبوط کرد، منظورمان آن جایی است که حضرت آدم (ع) از بالا به آنجا(زمین) پایین آمده است.

پس وقتی می گوییم"نزول" ، منظورمان آن مبدأ نزول است و لحاظمان بیشتر آن مبدأ است ولی وقتی می گوییم "هبوط" ، لحاظمان آن مقصدی است که آن شئ از بالا به پایین آمده است. بنابراین هر دو معنی از بالا به پایین آمدن را می دهد ولی در نزول جدا شدن از مبدأ، مورد نظر است و به استقرار آن در محل دیگر توجّهی نیست، در حالیکه در هبوط، افزون بر جدا شدن از مبدأ، به استقرار آن نیز توجه می شود. این تفاوت هبوط و نزول است.

بنابراین ، "مهبط الوحی" به معنای محلی است که وحی بعد از نزول از مبدأ ، در آن محل استقرار پیدا می کند(قرارگاه و جایگاه وحی).

پس "هبوط" اسم مکان است یعنی "محل استقرار وحی". یعنی ائمه معصومین(ع) ، محل استقرار وحی هستند. وحی  به قلب انسان کامل نازل می شود و در بیت حقوقی ائمه(ع) (السلام علیکم یا اهل بیت النبوه) یعنی منظور مکانت است. یعنی مقام. یعنی خانۀ حقوقی، که ائمه معصومین(ع) جزو اهل آن خانه هستند.

پس در "مهبط الوحی"  می گوییم سلام بر شما که محل استقرار وحی هستید.

*چند نکته در مورد معنای لغوی هبوط:

1-  هبوط و نزول ، هم از  مکان داریم و هم از مکانت. مکان جای مادی است، مثلاً باران که از آسمان نازل می شود یک چیز مادی است، این مکان است. مکانت یعنی مقام . مثلاً شیطان وقتی نافرمانی خداوند را کرد گذشته از آنکه از آن مکان هبوط کرد، از مکانت قرب خدا هم افتاد و آمد به اسفل السّافلین (شیطان وقتی که در جنّت اسماء بود مقام بالایی داشت).

2- دو نوع هبوط داریم : هبوطی که حالت عقوبت دارد و مجازات است، مثل هبوط شیطان. خداوند به شیطان فرمود که : "فاهبط منها"( سورۀ اعراف آیه 13). این مجازات و عقوبت است. نوع دیگر هبوط استخلافی است یعنی خداوند حضرت آدم(ع) را هبوط داد روی زمین ولی نه بعنوان عقوبت بلکه می خواست او را در روی زمین خلیفه خودش قرار دهد.

3- هبوط گاهی به نحو تجافی و گاهی به نحو تجلّی است و هبوط وحی از سنخ تجلّی است ، نه تجافی.

"وحی" در لغت به معنای اعلام سریع و مخفیانه(غیر علنی) است. وقتی به پیامبر(ص) وحی می شد، فقط خود پیامبر(ص) می شنید و کسی دیگر متوجه نمی شد. قرآن کریم ، واژۀ وحی را در موارد مختلفی بکار برده است که در بحث اشارات خواهد آمد.

*امتیاز انبیا بر دیگران

انبیا الهی از لحاظ جسمی و بدنی هیچ تفاوتی با مردم عادی نداشتند(سوره مومنون آیه33).  تفاوت پیامبران با انسانهای عادی در ظرفیت روحی شان است وگرنه جسم مادی و بدنشان عین مردم عادی است و کاملاً این مسئله حکیمانه است. در زمان پیامبران این مردم می گفتند یعنی چه که پیامبر دقیقاً عین خودمان است. این چه پیغمبری است که مثل ما می خورد و مثل ما در بازار راه می رود؟ ما پیغمبری را می خواستیم که از جنس فرشتگان باشد که مطمئن باشیم که او از سمت خدا آمده است. ولی این حرفها اصلاً حکیمانه نیست یعنی اگر فرشته ای از سمت خدا برای ما می آمد و پیام رسالت را می آورد می گفتیم که فرشته ای که گرسنه نمی شود ، غریزۀ جنسی ندارد و ... معلوم است که او پیامبر می شود و می تواند خود را کنترل کند و باز هم بهانه می آوردیم. چون موجودی که از سنخ بشر نباشد و هیچ گونه آشنایی با عواطف ، غرایز، خواسته ها و سایر امور انسانی نداشته باشدئ چگونه می تواند انسانها را امر و نهی کند و الگوی آنان قرار گیرد؟ بنابراین پیامبران باید از جنس خودمان باشند مثل مل گرسنه بشوند، بیمار بشوند، نیاز داشته باشند ، به سختی و فشار بیفتند تا ما بتوانیم از آنها الگو بگیریم ببینیم در شرایط زجر و فشار چگونه خودشان را کنترل می کنند.

انبیاء با مردم عادی از لحاظ ظرفیت و درجات معنوی خیلی متفاوت هستند و در بین خودشان هم بر اساس ظرفیت وجودی شان متفاوت هستند. درآیات قرآن انبیاء یک عده شان نسبت به یک عده دیگر درجه و مقام بالاتری دارند. بر اساس ظرفیت وجودیشام ، ما نبی داریم، رسول داریم ، اولوالعظم داریم. بین اولوالعظم ها ، 14 تا معصوم هم داریم که اینها درجه شان از همه بالاتر است.

پس امتیاز اصلی پیامبران در دریافت وحی است که بدلیل ظرفیت وجودی و پاکی آنهاست. به نسبت درجاتی که دارند دریافت وحی شان فرق می کند. یعنی بسته به مقامی که دارند ، وحی ای که به آنها می شود متفاوت است.

*اَشکال وحی

وقتی می گوییم "مهبط الوحی"  در اینجا منظور وحی تشریعی است نه وحی انبائی و تسدیدی و ....

وحی تشریعی ، وحی ای است که خداوند احکام دین و شریعت را به پیامبر(ص) نازل می کرد. وحی انبایی و تسدیدی ممکن است به انسانهای کامل و حتی بعضی عرفا هم بشود. اما امتیاز ائمه معصومین(ع)  این است که به آنها وحی تشریعی می شده ، نه اینکه دین جدید بیاید، وقتی به حضرت محمد(ص) وحی می شده ، هر چه که ایشان می شنید، ائمه معصومین(ع) هم متوجه می شدند و می شنیدند. فقط تفاوتش اینست که مقام نبوت و رسالت به آنها داده نشده است و مقام ولایت و امامت داده شده است. امام حسین(ع) در سفری که به کوفه داشتند به یک مرد کوفی که داشت با او صحبت می کرد با اشاره به همین نوع از وحی فرمود: قسم به خدا ای برادر کوفی! اگر در مدینه با تو ملاقات می کردم جای پای جبرئیل را که برای نزول وحی بر جدّمان در خانۀ ما فرود می آمد به تو نشان می دادم.

وحی تشریعی یعنی وحی ای که توسط حضرت جبرئیل نازل می شد و دین خدا و قرآن را به پیامبر(ص) وحی می کرد. وحی تسدیدی که به امام عصر(عج) و همۀ ائمه معصومین(ع) می شود، اخبار از آینده و دستورات الهی  و اخبار غیبی است. نمونه هایی از اخبار غیبی که بر آنها نازل می شود در ادامه اشاره می گردد:

امام صادق(ع) می فرماید: تا روز قیامت ، هر روز اعمال بندگان خدا بر ائمه اطهار(ع) و همچنین پیامبر(ص) عرضه می شود؛ "تعرض علیهم اعمال العباد کل یوم الی یوم القیامه"(بحار، ج 23، ص 346 ، به نقل از بصائر الدرجات، ص 447) .( "علیهم" جمع است یعنی بر همۀ آنها( هر 14 نفرشان)، در هر لحظه اعمال و رفتار و حتّی نیّاتمان عرضه می شود. قبلاً اشاره شد که حیّ و زنده بودن ائمه با میّت آنها هیچ تفاوتی با هم ندارد فقط تفاوتشان در این است که امام زمان(عج) با جسم مادیشان در روی زمین زندگی می کنند وگرنه پیامبر(ص) و بقیه هم متوجه می شوند و هم به آنها عرضه می شود و اینگونه می شود که در قیامت به اعمال ما شهادت می دهند. چه طوری شهادت می دهند؟ پس معلوم است که می دانند و شاهد و ناظر اعمال ما هستند).

همچنین امام صادق(ع) می فرماید: "تعرض علی رسول الله(ص) اعمال العباد کل صباحٍ و مساءٍ أبرارها و فجّارها فاحذروا"(بحار، ج 23، ص 346) ؛ یعنی هر صبح و شام ، زشت و زیبای امت اسلام بر رسول اکرم(ص) عرضه می شود. پس سعی کنید که از معصیت بر حذر باشید (چون باعث ناراحتی آن حضرات می شویم. با هر گناهی که می کنیم چون امت پیامبر هستیم ، باعث اذیّت و غصّه آنها می شویم( عین پدر و مادر نسبت به فرزندشان و حتی بالاتر از آنها))

اشارات

1-   انواع وحی در قرآن کریم:

الف) آنچه که بر انبیا(ع) نازل می شود:( اُتل ما اوحی إلیک من الکتاب؛ بخوان آنچه که بر تو وحی شده است / سوره عنکبوت آیه 45) . بیشترین استعمال این کلمه در قرآن کریم به همین معناست.

ب) القای امر فطری و غریزی که دربارۀ حیوانات آمده است :( أوحی ربّک إلی النّحل أن اتّخذی من الجبال بیوتاً و ... ؛ پروردگارت به زنبور عسل وحی کرد که از کوه ها خانه ای بساز و .../سوره نحل آیه 68) .

ج) نفخات رحمانی : که برای انبیا پیش می آید . (اوحینا إلی اُمّ موسی أن أرضعیه ...؛ به مادر موسی وحی کردیم که فرزندت را شیر بده و .../ سوره قصص آیه 7)

د) نفثات شیطانی :( إن الشیاطین لیوحون إلی أولیائهم ؛ شیاطین به دوستان خود وسوسه می کنند/ سوره انعام آیه 121).

ه) اشارات رمزی و کنایی که در حقیقت همان معنای لغوی است :( فأوحی ألیهم أن سبحو بکره و عشیّا)؛ حضرت زکریا با اشاره به قوم خود گفت: صبح و شام تسبیح خدا گویید.(سوره مریم آیه 11)

 البته معنای اصطلاحی این واژه همان قسم اول است، یعنی آنچه که به عنوان حِکَم ، احکام ، اوامر الهی و ... بر انبیا(ع) نازل می شود.

2-   ارتباط کیفیت و کمیت وحی با مقام نبی:

 اختلاف رتبۀ انبیا (ع) امری تردید ناپذیر است :( تلک السل فضّلنا بعضهم علی بعض ؛ این رسولان هستند که برخی را بر برخی دیگر برتری بخشیدیم/سوره بقره آیه 253) ، ( و لقد فضّلنا بعض النّبیین علی بعض؛ به تحقیق برخی از انبیا را بر برخی دیگر برتری دادیم/ سوره اسرا آیه 55). بر همین اساس پیامبران در وحی ای که به آنها می شده است متفاوت هستند . برای بعضی  جبرئیل نازل می شده و او را می دیدند و بعضی پیامبران هم جبرئیل را نمی دیدند، بعضی ها به واسطۀ زیر دستان جبرئیل به آنها وحی می شده است. یکی مثل پیامبر اکرم(ص) که در بعضی شرایط وحی ای که به ایشان می شد، وحی کاملاً مستقلی بوده است یعنی بدون واسطه. پیامبر(ص) در معراج به صورت رودررو با خداوند صحبت می کند(وحی مشافهه) یعنی دیگر فرشته ای نیست که کلام خدا را به پیامبر منتقل کند و خداوند مستقیم با پیامبر(ص) صحبت کرده است و ایشان تنها فردی است که با خداوند وحی مشافهه داشته است. 2 آیه پایانی سوره بقره ، آیاتی هستند که پیامبر(ص) مستقیم از خداوند دریافت کرده است.

3-   نزول جبرئیل(ع):

 ابلاغ رسالت و نبوت از طریق نزول حضرت جبرئیل بر پیامبر(ص) صورت می گرفت و جبرئیل ، قرآن ، احکام شریعت و دین (وحی تشریعی) را به پیامبر(ص) نازل کرد. دین اسلام با پیامبر(ص) کامل شد و بعد از پیامبر(ص) بحث دین و قوانین شریعت قطع شده است و دیگر شریعت نمی آید و حضرت جبرئیل برای ابلاغ رسالت و نبوت نازل نخواهد شد و وحی تشریعی نخواهد آورد اما پس از رحلت پیامبر(ص) حضرت جبرئیل برای آوردن اخبار نازل می شده و خبرها را می داده و الان هم خدمت امام زمان(عج) مشرف می شود.

4-   وحی و تعلیم انسان کامل:

 ما معتقدیم که ائمه(ع) معلم ملائکه هستند پس چرا مثلاً حضرت جبرئیل یکسری چیزها را به پیامبر(ص) می گوید یا یاد می دهد؟ در پاسخ باید گفت جبرئیل هرگز معلم پیامبر(ص) نیست. پس این جریان چه جریانی است؟ حالت یک رئیس اداره است که به مأمورش می گوید برو از فلان جا خبر بیاور و وظیفه ای به او محوّل می کند و الّا نه مقامش بالاتر است و نه معلمش است. حضرت جبرئیل هم چنین حالتی دارد یعنی می توان گفت فرشتگان مأموران این حضرات هستند. .

معلم واقعی انبیا و اولیا، ذات اقدس باری تعالی است نه ملائکه.  اما جبرئیل و سایر فرشتگان  تحت امر او، واسطۀ در نزول یا واسطۀ در تعلیم هستند نه معلم حقیقی. چنان که خبر دادن هدهد به حضرت سلیمان(ع) از سرزمین ملکۀ سبا و نیز پندهای عبرت آموز مورچه به آن حضرت به معنای برتری آن موجودات نیست. 

هر فیضی که از جانب خداوند به موجودات می رسد با وساطت ائمه اطهار(ع) که انسانهای کامل هستند،  نازل می شود و در این جهت فرقی بین انسان، فرشته، جن ، حیوان و ... نیست چنان که فرقی بین انواع فیوضات نیست. بنابراین ، وحی الهی نیز که از فیوضات ویژۀ پروردگار متعال است به واسطۀ آن ذوات مقدس تنزل پیدا می کند و فرشتۀ وحی از جنبۀ لاهوت آنان کسب فیض می کند و به جنبۀ دیگر آنان (جنبۀ ناسوت) تحویل می دهد]وجود انسان کامل (14 معصوم(ع)) یک وجود تامّ محض دارد( وجود لاهوتی) و یک وجود تامّ غیر محض و مکتفی دارد و یک مرحله ناقصِ وجود، دارد که جسمانیت شان است ، ملائکه مثل مأمورانی هستند که یکسری خبرهایی را از وجود تامشان می آورند به مرتبۀ نازل وجود شان و وجود ناقصشان که دنیایی است، یعنی جسمانیت شان انتقال می دهند مثل ما انسانهای معمولی که خیلی وقتها حقایقی از قوّۀ عاقله ما پایین می آید و به قوّۀ واهمه ما می رسد[. همانطور که قوّۀ عاقلۀ انسانهای عادی قوّۀ واهمۀ آنان را اداره و راهنمایی می کند، یعنی شأنی از او عهده دار ادارۀ شأن دیگرش است ، هرچه هست مربوط به خود اوست ، نه از بیرون. بدین ترتیب نزول وحی برای آنها چیزی جز "از آنان به آنان" نیست.

5-   ضرورت واسطه در نزول وحی:

ضرورت و وساطت فرشته برای نزول وحی این گونه قابل تبیین است:

الف)انسان کامل، کون و جامع و دارای همۀ نشئات وجودی است؛ در مرحله ای از وجود "ناقص" ، در مرحله ای "مکتفی" و در مرحله دیگر "تامّ" است.

ب)در مرحله تامّ محض، هیچ فرشته ای حضور ندارد؛ زیرا آنجا مقام صادر اول یا ظاهر اول، یعنی مقام انسان کامل است که واسطۀ بین واجب تعالی و ممکنات است، لیکن بسیاری از فرشتگان در مرحلۀ تامّ غیر محض و مکتفی ، که واسطۀ بین مرحلۀ تامّ محض و ناقص است قرار دارند و مأموریت ابلاغ وحی بر عهدۀ برخی از همین گروه است.

ج)در مرتبۀ "ناقص" که جسمانیت آنهاست و جسمانیت ، در عالمِ ماده است و  عالم ماده سنگین است و ثقل دارد و در عالم ماده همه چیز با ابزار آلات است ، لذا در مرحله ناقص دنیا که جسمانیت آنهاست نیاز به ابزار و آلات دارند( در حالیکه در عوالم دیگر شان اینگونه نیست و به ابزار نیاز ندارند)  بنابراین توسط  فرشتگان اخبار  به مرتبۀ نازلۀ وجود ائمه که جسمشان است ، می رسد.

بعبارت دیگر نَضدِ خاص هستی و نظم خاص وجودی اقتضا دارد که انسان کامل ، معارف، حِکَم و احکام را از ذات اقدس باری تعالی بگیرد و آنرا تنزّل دهد و ملائکه ای که در مراحل تامّ غیر محض و مکتفی حضور دارند و همتای این مراحل انسان کامل و بلکه شأنی از شئون او هستند، بین مرحلۀ تامّ محض و ناقص وی قرار گیرند و وحی تنزّل یافته به وسیلۀ او را تلقی کرده، به مرحلۀ مکتفی وی که برخی از مراحل آن، همان قلب شریف انسان کامل است برسانند: (نزل به الروح الامین *علی قلبک / سوره شعرا آیات 193-194). آن گاه به وسیلۀ همان فرشتگان(یا همان جلوه یا جلوه ای نازل تر) یا گروهی دیگر از فرشتگان از مرحلۀ مکتفی انسان کامل به مرحلۀ طبیعی وی مانند زبان مطهر او جاری گردد. سپس از زبان آن حضرت تا گوش شنوندگان نیز به وسیلۀ فرشتگان مأمور در این مرحله برسد. در تمام این مراحل فرشتگان فراوانی وحی الهی را محافظت می کنند تا پیام هدایت پروردگار بدون کم و کاست و مصون از هر گونه دست برد و تحریف به گوش مخاطبان برسد: ( فإنّه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصداً * لیعلم أن قد أبلغو رسالات ربّهم/ سوره جنّ ایات 27-28) .

بنابراین فرشتۀ وحی ، واسطۀ بیگانه نیست تا هبوط و صعود او خارج از قلمرو هستی انسان کامل باشد، بلکه شأنی از شئون او محسوب می گردد. یعنی در عین آن که فرشته ، وجود عینی دارد و در خارج از اذهان محقق است، موجودیت او به یمن وجود انسان کامل است، با رهنمود چنین خلیفۀ الهی ، هبوط و صعود دارد و به هدایت وی پیام الهی را تلقی و تأدیه می کند.

تذکر: توضیح اینکه گفته می شود:" فرشته شأنی از شئون وجودی انسان کامل است" چنین است:

همۀ ما انسانهای معمولی این قدرت را داریم که در ذهنمان یک چیزی را خلق کنیم. مثلاً یک کاخ یا یک باغ را می توان در ذهن خلق کرد. این یک قدرتی است که همه دارند. اولیای الهی در خارج می توانند اینرا خلق کنند(خداوند این قدرت را به آنها داده است). اهل بهشت در عالم برزخ و قیامت به محض اینکه اراده می کنند مثلاً یک رودخانه، درخت، نهر و ... خلق می کنند(با ناخن روی زمین خط می کشند می شود رودخانه) و این رودخانه و درخت و ... به ارادۀ انسان بهشتی موجود می شوند و با ارادۀ او باقی می مانند از این رو می توان گفت وجود آنها از شئون شخص بهشتی محسوب می شود؛ زیرا اگر اردۀ استمرار آن را نکند ، معدوم می گردد. در مورد ائمه(ع) چون انسانهای کامل هستند می توانند این کارها را در همین جا انجام دهند. رابطۀ انسان کامل، که صادر اول یا ظاهر اول است و تمام موجودهای جهان امکان بعد از او هستند با فرشتۀ مأمور ابلاغ وحی و سایر فرشتگان ، از قبیل رابطۀ بهشتیان با درخت، رودخانه و امثال آن است، یعنی انسان کامل می تواند با ارادۀ خود فرشته ای خلق کند، او را نازل کند، وجودش را استمرار ببخشد و ... از این جهت گفته می شود فرشته از شئون انسان کامل است.

گفتنی است که ارادۀ انسانهای بهشتی و انسانهای کامل، تابع اراده و اذن الهی است.

6-   عصمت اخلاقی حیا

در قرآن کریم آمده است:

 قل اعملو فسیری الله عملکم و رسوله والمؤمنون؛ ای پیامبر! به مردم بگو هر چه خواستید انجام دهید ولی بدانید که خدا و رسول او و مؤمنان، اعمال شما را می بینند.(سوره توبه آیه 105)

امام صادق(ع) فرمود: منظور از مؤمنان در این آیه ما هستیم(مؤمنان همان ائمه(ع) هستند). بنابراین همۀ کارهای ما در مشهد و محضر آنان است ، نه تنها اعمال ما را می بینند و از آن خوشحال یا ناراحت می شوند، بلکه در قیامت ، مطابق آنچه دیده اند شهادت می دهند.

امام صادق(ع) فرمود:

چرا رسول خدا(ص) را ناراحت می کنید؟ گفتند : چگونه ناراحتش می کنیم؟ فرمود مگر نمی دانید که اعمال شما بر او عرضه می شود و اگر معصیت خدا را در آن ببیند موجب ناراحتی او می شود؟ آنگاه سفارش کرد: تلاش کنید رسول اکرم(ص) را خوشحال کنید و موجبات ناراحتی او را فراهم نکنید.

یکی از شیعیان به نام داود رقّی می گوید:

پسر عمویی داشتم که شخصی معاند و خبیث بود، در حال حرکت به سوی مکه بودم که متوجه شدم وضع زندگی او و خانواده اش پریشان است. مقداری کمک برای او فرستادم و به سوی مقصدم حرکت کردم. در مدینه به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شدم . نزد آن حضرت نشسته بودم که ابتدا به سخن کرد و فرمود: ای داود! روز پنجشنبه اعمال شما را بر من عرضه کردند وقتی در میان اعمال تو صله ای را که به پسرعمویت داده بودی مشاهده کردم، خوشحال شدم. می دانم که این صلۀ تو]و جفای او[ موجب تسریع در اجل او خواهد شد.

عبدلله بن ابان از امام رضا(ع) درخواست دعا کرد. آن حضرت به استناد آیه 105 سوره توبه(قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون) فرمود: مگر من از شما غافلم و شما را دعا نمی کنم؟

این گونه احادیث نشان می دهد که اهل بیت عصمت و طهارت(ع) با دیدن اعمال نیک، نه تنها خوشحال می شوند، بلکه در حق نیکان دعا نیز می کنند.

از مجموعۀ آیۀ مزبور و این روایات، که نمونه های فراوانی دارد، می توان استنباط کرد که اخبار غیبی بر ائمه(ع) نازل می شود.

نکتۀ قابل توجه در آیۀ مورد بحث این است که قرآن کریم در مسیر تربیت و تزکیه، قبل از هر چیز بر احیایِ روحِ حیا تکیه کرده است.

آیۀ مبارکۀ سورۀ توبه که نظارت و رؤیت خدا، رسول و ائمه(ع) را مطرح می کند در صدد احیای روحیه حیاست. انسانی که حاضر نیست در منظر و مرآی بچه ای ممیز گناه کند هرگز نباید حاضر باشد در محضر خدای متعال ورسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) گناه کند.

امام صادق(ع) می فرماید: زشت و زیبای اعمال بندگان هر روز بر رسول خدا(ص) عرضه می شود. پس هر یک از شما باید حیا کند که مبادا زشتی از او بر پیامبرش عرضه شود.


منبع :ادب فنای مقربان-جلد اول- آیت الله جوادی آملی

۹۶/۰۳/۱۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی