مؤسسه قرآنی بیت العباس(ع) اندیشه

دارای مجوز از سازمان تبلیغات اسلامی-شماره ثبت 764

مؤسسه قرآنی بیت العباس(ع) اندیشه

دارای مجوز از سازمان تبلیغات اسلامی-شماره ثبت 764

مؤسسه قرآنی بیت العباس(ع) اندیشه
چهارشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۶، ۰۵:۰۶ ب.ظ

چیزهایی که دنیا را به آن تشبیه کرده اند

  مثال اول: دنیا را به یک گیاهی تشبیه کرده اند که روی زمین رشد می کند. اول باران می آید و سبز و خرم می شود ، بعد از ساعتی آفتاب در می آیدو بر آن می تابد و آن را خشک می کند و باد هم آن را متفرق می کند و از بین می رود. خداوند در قرآن سه جا این تشبیه را کرده است: 1- آیه 24 سوره یونس ، 2- آیه 45 سوره کهف ، 3- آیه 20 سوره حدید.

خداوند در آیه 24 سوره یونس می فرماید : "إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّىٰ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ ۚ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ"

"زندگى دنیا همانند آبى است که از آسمان نازل کرده‏ایم که بر اثر آن گیاهان گوناگون که مردم و چهار پایان از آن می ‏خورند، می ‏روید، تا زمانى که روى زمین زیبایى خود را (از آن) گرفته و تزیین می گردد و اهل آن مطمئن می ‏شوند که می توانند از آن بهره ‏مند گردند (ناگهان) فرمان ما شب هنگام یا در روز (براى نابودى آن) فرا می ‏رسد (سرما یا صاعقه‏اى را بر آن مسلط می سازیم) و آن چنان آن را درو می ‏کنیم که (گویى) هرگز نبوده است اینچنین آیات خود را براى گروهى که تفکر می ‏کنند شرح می دهیم." 


یعنی اگر مؤمنین اهل تفکر باشند و روی زندگی اطرافیان دقت کنند، می بینند که چگونه پدر بزرگ و مادربزرگ و... همه از دنیا رفته اند و در مدّت زمان کوتاهی فقط جزء خاطرات انسان شده اند. انگار که اصلاّ وجود نداشته اند. انسانی که بنظرش زندگی اش به ثمر رسیده و مشکلاتش تمام شده و ... تا می خواهد با اینها خوش بگذراند ، چون دنیا جای ماندن نیست ، بلافاصله(خداوند می فرماید) امر ما می آید(اتهآ امرُنا) حضرت عزرائیل  می آید  و می گوید بیا برویم وقت رفتن است و او می گوید تازه من همه چیزم، خانه و زندگی ام را میزان کردم، بچه هایم را جابجا کردم و میخواهم یک کم به راحتی برسم ، کجا بروم؟ و ... اینها همه از بی خبری و غفلت است.

در آیه 45 سوره کهف خداوند به پیامبر می فرماید"وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماء أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ اللّهُ عَلى کُلِّ شَیْء مُقْتَدِراً" /(اى پیامبر!) زندگى دنیا را براى آنان به آبى تشبیه کن که از آسمان فرو مى فرستیم; و به وسیله آن، گیاهان زمین (سرسبز مى شود و) درهم فرو مى رود. اما بعد از مدتى مى خشکد; و بادها آن را به هر سو پراکنده مى کند; و خداوند بر همه چیز تواناست .

این دومین مثل همانند مثل قبلی است. این مثلها تأکید می کنند حواسمان باشد غرق دنیا نشویم ولی متأسفانه از هر چه که بخواهیم جدا بشویم ، از دنیا هیچ جوری نمی توانیم کَنده شویم. یعنی رذایل اخلاقی خودمان را هم اگر درست کنیم، حبّ دنیا از آن رذایلی است که با جان و نفسمان قاطی شده است.

در آیه 20سوره حدید هم آمده است:"اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ"/بدانید که زندگى دنیا در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزون‏جویى در اموال و فرزندان است [مثل آنها] چون مثل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بینى آنگاه خاشاک شود و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست.

زندگی دنیا چیزی نیست جز لعب ( مرحله اول زندگی مان که بچه هستیم و دنبال بازی هستیم ، متأسفانه این مرحله طولانی شده یعنی بزرگترها هم الآن دنبال بازی هستند(زمان لعب مان طولانی شده)) و سرگرمی(سرگرمیهایمان هم زیاد شده است از قبیل گوشی ...) و زینت و تفاخر ( وقتی که زینت می کنم بعد شروع می کنم به تفاخر کردن و فخرفروشی کردن) و تکاثر(شروع می کند در جمع کردن). لعب و بازی مال دوران بچگی است و لهو مال زمان جوانی است و زینت هم مال دوران جوانی است ولی الان خانمهای 60-70 ساله هم دنبال زینت هستند. تفاخر از یک سنی که انسان به یک چیزهایی دسترسی پیدا کرد ، شروع می کند به فخر فروشی کردن. هرکسی که از اموال و خانواده اش در نزد دیگران بشمارد و به آن افتخار کند دچار تفاخر و تکاثر شده است. خیلی از مومنین هم شروع می کنند به شمردن کارهای خوبشان (چون علم اخلاق را نخوانده اند و اطلاع ندارند ، خیلی از گناهان را خیلی از مردم عادی اصلاً نمی دانند که گناه است). وقتی دو نفر از داراییهای خودشان به هم پُز می دهند بینشان کینه و حسادت و عداوت می افتد(دنیا به انسان آرامش نمی دهد و تشویش و اضطراب انسان را زیاد می کند).

حالا خداوند می فرماید باطن این تفاخر و تکاثر چیست؟ چنین دنیایی که افراد در چنین حال و هوایی هستند مانند بارانی است که محصول خوش منظره ای را برای کشاورزان می دهد سپس چنان اینها هیجان زده و خیلی خوشحال می شوند اما یکدفعه می بینند که همه آنها پژمرده شدند. مثلاً خدای ناکرده با یک بیماری با یک تصادف با یک اتفاق همۀ اینها از بین می رود. خاصیت دنیا همینطور است. طوری که محصولاتش عین خاشاک می شود. و اینچنین انسانهایی در آخرت هم عذاب سختی شامل حالشان می شود(وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ) چرا؟ چون باطن دنیا جهنم است. و برای مومنان مغفرت و رضای خدا بیشتر می رسد(وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ) و متاع دنیوی چیزی نیست جز کالای فریبنده(وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ) یعنی به هیچ دردی نمی خورد.

مثال بعدی دنیا، اینست که می گویند دنیا مثل خیالاتی است که انسان در خواب می بیند. واقعاً همینطور است منتهی چه زمانی متوجه این قضیه می شویم؟ لحظۀ مرگ. یا اگر الان سالهای قبل تر  عمرمان را یادمان بیاوریم واقعاً عین خواب می ماند. یا مسافرتهایی که رفتیم دقیقاً عین خاطره و خواب است. مرگمان هم همینطور است اگر مرگمان برسد زندگیمان مثل  این می شود که خوابی دیده ایم. گاهی اوقات برای انسان یک اتفاقی می افتد که می گوید نمی دانم این را خواب دیدم یا برایم اتفاق افتاده است. یعنی اینقدرنزدیک به هم است که من نمی دانم که مثلاً این حرفی که زده ام توی خواب زده ام یا در بیداری گفتم. آنقدر مرزشان با هم نزدیک است که نمی توانم تشخیص بدهم.

مثال دیگر در مورد متفاوت بودن ظاهر و باطن دنیاست. دنیا مثل پیرزنی است متعفّن که ظاهر خود را به طلا و ... زینت می دهد و بعد شخصی که عاشق آن دنیاست وقتی  می آید آن پیرزن را بغل کند نقاب را که کنار می زند با صحنۀ وحشتناکی روبرو می شود . شکل برزخی دنیا هم به شکل پیرزنی متعفّن و وحشتناک است. در روز قیامت دنیا را به صورت پیرزالی با موهای کبود با دندانهایی شبیه گراز و با منظر وحشتناکی جلو مردم می آورند و می پرسند آیا اینرا می شناسید؟ مردم هم می گویند نعوذبالله که ما اینرا بشناسیم. خطاب می رسد که شما به این تفاخر می کردید(این همان دنیاست) و به هم حسادت می کردید، سرِ آن دشمنی می کردید، صله رحم را به خاطر این قطع کردید، سپس دنیا را به جهنم می اندازند. قبلاً گفتیم که در عالم قیامت همه چیز حیّ و زنده است. یعنی جهنم شعور دارد و زنده است، برزخ زنده است و شعور دارد و حتّی تجسم دنیا که در آن جا به صورت پیرزن است شعور دارد. وقتی آنرا به جهنم می اندازند ، صدا می زند که خدایا کجایند پیروان و دوستان من ؟ من که تنها نبودم؟ خداوند عالم می فرمایند: دوستانش را به او ملحق کنید. در قیامت ، اگر انسان سنگی را دوست داشته باشد با آن سنگ محشور خواهد شد. انسان هر چه را دوست داشته باشد با آن محشور خواهد شد. کسانی که دوستداران دنیایند با آن محشور می شوند.

مثال بعدی را حضرت علی(ع) در نهج البلاغه فرموده اند که دنیا مثل مار خوش خط و خال است که ظاهرش خیلی نرم و زیباست ولی باطنش زهر دارد و همه را نیش می زند. امکان ندارد کسی دنبال دنیا برود و متضرّر نشود. دنیا مثل چشم بر هم زدن می گذرد، زندگی خد ما هم همینطور است. تفاخر به دنیا موقعی در ما از بین می رود که حبّ دنیا از دلمان برود. الان ثروتمند بودن یک ارزش است. این دنیا و ثروت از آن چیزهایی است که ما خیلی توی آن غرق هستیم و یک ارادۀ فولادی لازم دارد که  انسان بتواند خودش را کنترل کند. آنقدر دنیا برای مردم ارزش است که وقتی تو از دنیا دل بکنی و نخواهی مردم فکر می کنند که تو نداری که بخری. یا می گویند که تو افسردگی گرفتی یا اینکه می گویند گربه دستش به گوشت نمی رسد می گوید نمی خواهم. حالا یک اراده و مجاهده می خواهد که جلوی اینجور افراد مقابله و مقاومت شود. دنیا مثل آب شور می ماند یعنی اگر انسان نداشته باشد و کلاً دستش به آن نرسد ، دیگر ندارد. ولی وقتی یک مقدار دارا شد که دیگر می خواهد همه چیز را داشته باشد. یعنی هر چه که به او بدهند، یک چیز بهتر و بالاتر می خواهد و متاسفانه وقتی که اشتغالات انسان زیادتر شد، عین پیله کرم ابریشم می شود. هر چه دور ما اشتغالات بیشتر می شود عین پیله محکمتر و تنگتر می شود و از توی آن درآمدن و خلاص شدن سختتر می شود. کلاً بدانیم که دنیا مسافرخانه است. انسان عاقل در مسافرخانه در حدّ نیازش زندگی می کند. هیچ انسان عاقلی نمی رود توی مسافرخانه پرده آنچنانی فرش آنچنانی و دکور آنچنانی بگذارد چون مسافرخانه که مال خودش نیست. انسان عاقل دل به مسافرخانه نمی بندد.

مثال دیگر را شیخ صدوق در کتاب اکمال الدین آورده که در خصوص حال انسان و مغرور شدن آن به دنیا و غفلت از مرگ و ما بعد آن و فرو رفتن در لذّات فانیه است و آن اینست که حال کسی که به لذّات دنیوی مشغول می شود مثل کسی است که در چاهی عمیق طنابی را گرفته و به وسط چاه رفته و پایین چاه را که نگاه می کند می بیند که یک اژدهایی آنجا هست که می خواهد او را ببلعد. بالای چاه هم دو تا موش سیاه و سفید هستند که طناب را می جوند . اژدهای پایین همان مرگ است که لحظه به لحظه می خواهد ما را ببلعد و موش سیاه و سفید شبانه روز هستند. همۀ ما این حالت را داریم وسط چاه روی دیوار زنبورها کندو زده اند و این آدم (که طنابی را گرفته که هر لحظه امکان پاره شدن آن و افتادنش در دهان اژدها وجود دارد) این کندوی عسل را می بیند و هم عسل را می خورد و هم زنبورها نیشش می زنند. آنقدر انسان غرق در عسل شده است که اصلاً حواسش نیست که به کجا می رود. عسل آن لذایذ دنیاست و زنبورها آن آدمها هستند که نیش می زنند(متلک، دعوا ، عیب و ایرادها) . با وجود این باز هم حرص و ولع دارد که این عسلها را بخورد. در وسط این چاه دنیا یک طناب "عروةالوثقی" از آن بالا می فرستندکه باید قید آن عسلها را بزند و رها کند و آن طناب را بگیرد تا او را بالا بکِشند.

باید قید این عشق و علاقه دنیا و تجملات و مبل و فرش و غیره را بزند و کنار بگذارد و خودش را آزادکند تا بتواند از این چاه دنیا نجات پیدا کند.


   منبع: معراج السعادة - مرحوم ملا احمد نراقی

۹۶/۱۰/۱۳

نظرات  (۱)

مطلب جالبی بود. ای کاش درس بگیریم.

https://sorooshnews.com/

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی